جدول جو
جدول جو

معنی بزرگ شکم - جستجوی لغت در جدول جو

بزرگ شکم
(بُ زُ شِ کَ)
بطین. کلان شکم. شکم گنده. ابطن. عثجل. اجوف. (یادداشت بخط دهخدا) ، کنایه از خویشتن را بچشم دیگران بزرگ وانمودن. (از آنندراج) :
اگر کریم بزرگی کند بجای خود است
ز چرخ سفله بزرگی نمیتوان برداشت.
صائب (از آنندراج).
بر خاک آبروی خود ای آسمان مریز
هرگز نکرده است بزرگی بما کسی.
سلیم (از آنندراج).
، بخشش کردن. عفو کردن:
که شاها بیش ازینم رنج منمای
بزرگی کن به خردان بر ببخشای.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ زُ)
مشهور. نام آور. با نام و آوازۀ بلند:
بنام و نعمت ایشان بزرگ نام شدی
چنال گشتی از آنگه که بوده بودی نال.
صانع فضولی (از لغت فرس اسدی).
میر بزرگ سایه و میر بزرگ نام
میر بلندهمت و میر بلندرای.
فرخی.
میر بزرگ نامی گرد گران سلیحی
شیر ملک شکاری شاه جهان گشایی.
فرخی.
دو هفته با جملۀ حشم مهمان بنده آید بدین جهت بنده بزرگ نام گردد. (اسکندرنامه نسخۀ سعید نفیسی)
لغت نامه دهخدا
(بُ زُ چَ / چِ)
اعین. (دستور) : مروان مردی بود کوتاه و سرخ و بزرگ چشم. (مجمل التواریخ). و مکتفی مردی بود سپیدلون و ضخم و بزرگ چشم. (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
(مُ ءَ مَ)
بالیدن. (یادداشت بخط دهخدا). عظم. عظامه. (منتهی الارب). استعظام. (تاج المصادر بیهقی). کباره. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). از درجات خردی گذشتن و به کلانی رسیدن. از سنین کودکی بالیدن و بزاد برآمدن:
عاقبت گرگ زاده گرگ شود
گرچه با آدمی بزرگ شود.
(گلستان).
لغت نامه دهخدا
(رِ شِ کَ)
حمل. (ترجمان القرآن). رجوع به ’بار’ شود
لغت نامه دهخدا
عظیم شدن کلان شدن، فراخ گردیدن وسیع شدن، عظیم الجثه گردیدن، توانا شدن قوی شدن، با شا ن و شوکت شدن، رئیس شدن سرور گردیدن، بالغ شدن بحد رشد رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
رشد کردن، نمو کردن، بالغ شدن، برومند شدن، رشید شدن، تنومند شدن، جسیم شدن، گنده شدن
متضاد: کوچک شدن، چاق شدن، فربه شدن
متضاد: لاغر شدن، ستبر شدن، ضخیم شدن، کلفت شدن، عظیم شدن، گسترده شدن، وسیع شدن، پرتوان شدن، توانا شدن
متضاد: نات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
كبارٍّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
Enlarged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
agrandi
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
збільшений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
büyütülmüş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
увеличенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
vergrößert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
بڑھا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
বিস্তৃত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
lililopanuliwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
拡大された
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
확장된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
powiększony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
מְרוּחָב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
विस्तारित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
ขยาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
vergroot
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
agrandado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
ingrandito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
ampliado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
扩大的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بزرگ شده
تصویر بزرگ شده
diperbesar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی